روزهای من

میخوام همیشه بخندم

روزهای من

میخوام همیشه بخندم

ردپای دوم

می خواهم بنویسم
اما چه چیز را ، نمی دانم !شاید از تنهایی هایم...از غربت
از بی قراری و بی وفایی ها....نوشتن آسودگی روح من است
می خواهم
آنچه را که در درونم است
صادقانه بیان کنم !نمی دانم چرا
واژه ها فراموشم می شود
شاید دلم می داند
که هر کس نمی تواند
رازدارش باشد!می دانم
این کلبه کوچک
همچون سنگ صبور
سنگینی حرفهایم را تحمل میکند
و درد دلم را تسکین می بخشد...من تو را می جستم
و نمی دانستم که تو
در خاطر یک بیت قشنگ
مطلع شعر منی !به چه چیز مانند کنم نام تو را
به بهار یا آب زلال دریا
ساده تر بگویم
تو تمامیت احساس منی
**دوستت دارم**

اولین ردپا

امروز شروع کردم نوشتن رو.میخوام همه لحظه هامو بنویسم شاید حس من با شما یکی باشه 

درهر صورت شروع کردم... 

 

منتظر حضور شماها هستم.